رهروان ولایت ـ «آزادی» کلمهای است که از آن تعبیرهای مختلفی شده و
هر کسی بر اساس بینش و فرهنگ خود، آن را معنا میکند؛ به همین دلیل
است که سوء استفادههای فراوانی از آن شده است. با اینکه آزادی یک
کمال انسانی است و در راستای ارزشهای ذاتی و فطری انسانی معنا
پیدا میکند، عدّهای به اسم آزادی، دین و ارزشهای دینی را تخریب نموده
و مورد تمسخر قرار میدهند و میگویند دین،همه آزادیها،از جمله آزادی
بیان و گفتار، تفکر، و خوردن، خوابیدن، نشاط، هنر، موسیقی و سینما و
نوع پوشش و... را از مردم سلب کرده و حتی اجازه نداده و نمیدهد مردم
نام دلخواه برای فرزندان خود انتخاب کنند.
از نظر اسلام، انسان موجودی مختار و آزاد است و در انتخاب عقيده و دین
آزاد است و در گزينش هيچ دينى مجبور نيست،«لا اكْراهَ فِى الدّينِ قَدْ تَبَيَّنَ
الرُّشْدُ مِنَ الْغَىِّ ....» [بقره/256] و چون پذیرفت، بايد طبق آن رفتار كند؛
اسلام انديشه مفيد و روشمند را مىپذيرد و نه تنها انسان را در بيان
حقيقت رها و آزاد میگذارد،بلكه از كسانیكه از نيروى بيان و تبليغ حقايق
برخوردارند، میخواهد که از گفتن حق ابا نکنند و حق و باطل را با هم در
نیامیزند«يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنتُمْ
تَعْلَمُونَ؛[آلعمران/71] اى اهل كتاب، چرا حق را به باطل درمىآميزيد و
حقيقت را كتمان مىكنيد، با اينكه خود مىدانيد؟» البتّه آزادى بيان نبايد
موجب تضييع حقوق مادّى و معنوى افراد و جامعه شود.
امیرالمومنین(عليه السلام) خطاب به فرزندش امام حسن مجتبى
(عليهالسلام) مىفرمايد: «وَ لاتَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً؛[1]
پسر من، مبادا بنده ديگرى باشى، خدا تو را آزاد آفريده است، اين نعمت و
موهبت خدادادى را قدر بدان، مبادا نعمت آزادى را از خودت سلب كنى».
آری اسلام این چنین مدافع آزادی است و اینقدر سفارش و تأکید بر آن
دارد.
در رابطه با آزادی، مهمترین بحث، بحث از مصداق و مفهوم آزادی است؟
و اینکه مقصودمان از آزادی چه نوع آزادی میباشد؟
اساساً آزادى را میتوان به دو قسم تبدیل کرد: 1.آزادی حيوانى
2.آزادى انسانى.
آزادى حيوانى يعنى آزادى شهوات، آزادى هوا و هوسها، آزادى تمايل به
بیبندوباریها، آزادى تمايل به انواع فسادها و جنايتها؛ آن آزادی كه
بیشتر در غرب وجود دارد، آزادی نیست بلکه بیبندوباری است،آنها آزادند
هر طور که دلشان میخواهد در فحشا غوطهور شوند و هر جوری دلشان
میخواهد عمل كنند. آزادی به شكل غربی موجب تباهی دختران و پسران
میشود، که از نظر اسلام و عقل مردود است.
در واقع رهایی از هر حد و حصار جغرافیایی و بیرون بودن از هرگونه حریم
اجتماعی، قانونی و اخلاقی مخصوص حیوانات است؛ اما همین قاعده
حیوانی را اگر نسبت به انسان مطرح کنیم، نه تنها به حقارت او حکم
کردهایم، بلکه بزرگترین خسارت را برایش به وجود آوردهایم و این، همان
حادثه ناگواری است که طی چند قرن اخیر در غرب شروع شده و تحت
عنوان لیبرالیسم سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، انسانهای فراوانی را از
حیات حقیقی دور ساخت و حقیقت انسانیّت را تا مرز نابودی پیش برده
است. ما گوشههایی از آن را در مطلب «تفسیر غلط از آزادی در غرب»
آزادی انسانی را باید براساس هویت حقیقی او معنا کنیم، تا به حقیقت
آزادی انسان دست یابیم. اسلام در مورد آزادى انسان به حقايقى توجه
داده است كه فرهنگ غرب هرگز به آنها توجهى نداشته و يا در پارهای از
اوقات عکس آنها عمل كرده است.
اسلام حقيقت انسان را در روح او مىداند و در صدد حفظ كرامت و حريّت و
آزادى روح اوست؛ اگر مىگويد انسان باید در ارتباطات، انتخابها، رفتارها
در چارچوب دین عمل کند و هنر و موسیقی و.... را در مسیر صحیح و
هدفمند هدایت میکند، اينها براى حفظ كرامت و شخصيّت انسانى است.
بدین معنا که انسان دارای دو بُعد و در جنبه است، یکی جسم و طبیعت و
دیگری روح و فطرت، در انسانشناسی لیبرالیستی انسان یعنی فقط
جسم و کاری با روح و روان و تأثیر آن در زندگی ندارند، اما از نگاه انسان
شناسی اسلامی، حقیقت انسان روح است و آنچه که در عالم منشأ اثر
است، روح اوست و جسم کالبدی برای اسقرار روح است.[2]
تمام دستورات و بایدها و نبایدهای اسلام بر اساس رشد و شکوفایی روح
تنظیم شده و آزادیهای جسم و بخش حیوانی را محدود کرده تا جسم آزاد
شده و رشد یابد. از نگاه اسلام اگر آزادی در مسیر سعادت انسان قرار
گرفته و باعث تعالی فرهنگ و آموزش و پرورش جامعه باشد، امری کاملا
ارزشمند میباشد و در غیر اینصورت بیارزش و گاهی ضد ارزش خواهد
بود.اساسا دین آمده است که خوشبختى و رفاه دنیا و آخرت و ابدیّت انسان
را فراهم کند و به این جهت چارهاى نيست مگر به آموزه هاى دينى پايبندى
كند.[3]
بنابراین آن واقعيتى كه مقدس است آزادى حيوانى نيست، آزادى انسانى
است و به طور كلى بين آزادى در غرب و مفهوم آزادى در اسلام فرق
اساسى وجود دارد. آزادى در غرب بر مسئوليت نداشتن پايهگذارى شده
است، ولى در اسلام بر اساس احساس مسئوليت و عبوديّتِ خداوند متعال،
اين فرق اساسى بين اسلام و دموكراسى غربى است.
----------------------------------------------
پینوشت:
[1]. نهج البلاغه، نامه33.
[2]. برای مطالعه بیشتر درباره انسانشناسی به پست «خودمان را خوب نمیشناسیم» مراجعه شود.
[3]. برگرفته از فرمایشات حضرت امام خمینی(ره) ،صحیفه نور، ج7 ص19ـ 18.
نظرات شما عزیزان: